Sunday, October 21, 2007
عزيز دل، قبل از سفر بي بازگشتت ، قبل از گم شدنت پشت هزاران هزار حصار، پشت هزاران ورق خاطره و پشت هزاران روز ديوانگي لطفي در حق من كن باشه؟ ... به من ياد بده به سنگ و ستاره، به موج و پارو، و به ماه تنهاي پر غرور كوير، چگونه نگاه كنم تا ياد تو نيفتم؟ ... به من ياد بده چگونه هر زيبايي، هر خوبي، و هر لطافت را با سنگ ترازوي لطافت،زيبايي و خوبي تو وزن نكنم؟ ... يادم ميدهي؟ ... راستي... اگر خواستي بر گردي، من حدود ساعت گريه و گيتار،خانه هستم. اگر ديرتر آمدي و پشت در ماندي، بوسه اي بر قفل ها بزن همه درها باز خواهند شد... نوشته شده در ساعت 11:44 AM توسط Afshin
|