Thursday, August 08, 2002
![]() نان را از من بگير ،اگر مي خواهي هوا را از من بگير، اما خنده ات را نه ... بخند بر شب بر روز،بر ماه بخند برپيچاپيچ خيابانهاي جزيره بر اين پسر بچه كمرو كه دوستت دارد اما... آنگاه كه چشم مي گشايم و مي بندم آنگاه كه پاهايم مي روند و ياز مي گردند نان را،هوا را روشني را، بهار را از من بگير اما خنده ات را هرگز تا چشم از دنيا نبندم ... (پابلو نرودا) نوشته شده در ساعت 9:48 PM توسط Afshin
|